خبری که تو هفتههای گذشته در شبکههای اجتماعی و جمعهای فناوری بسیار مورد توجه قرار گرفت و بحثهای زیادی پیرامونش شکل گرفت رشته توئیت جک دورسی مدیرعامل توئیتر بود که از آغاز تلاش برای توسعه یک استاندارد برای نامتمرکز کردن شبکههای اجتماعی خبر میداد و با توجه به جایگاه دورسی در دنیای شبکههای اجتماعی خبر مهمی حساب میشد. من هم سعی کردم توی این پست ترجمه رشته توئیت دورسی رو بیارم تا در آینده بیشتر راجع به این ایده جذاب و آزاد بنویسم.
جادی در این پست وبلاگش خیلی خلاصه و سرراست نگاهی به قضیه انداخته و راجع به کلیت ماجرا توضیح داده که خوندنش خالی از لطف نیست.
دورسی توی توئیتاش به دو تا مقاله هم اشاره کرده که خوندنشون به فهم ایده کلی کمک میکنه و البته دومی با عنوان «پروتکلها، نه پلتفرمها» خیلی جالب هست و سعی میکنم در اولین فرصت ترجمهش کنم و توی یه پست جداگانه روی وبلاگ قرار بدم.
میشه گفت جدیترین و پرفرکانسترین سوالی که بعد از این رشته توئیت از دورسی میشه مربوط به پروتکل ActivityPub هست که یک پروتکل تقریبن مشابه هست و در حال حاضر شبکه اجتماعی ماستادون شناخته شدهترین استفاده کنندهش هست. دورسی هم توی متن توئیتها و هم در پاسخ به بعضی کاربران گفته که تیم به دنبال بهترین راه خاهد بود و در درجه اول سعی میکنه از بین پروتکلهای موجود مثل ActivityPub یکی رو پیدا کنه یا اگر لازم بدونه یه بهترش رو از نو بسازه!
علیالحساب رشته توئیت دورسی رو بخونید تا کلیت ماجرا دستتون بیاد 🙂
توئیتر یک تیم کوچک و مستقل پنج نفره از معماران متنباز، مهندسان و طراحان را حمایت میکند تا یک استاندارد برای شبکه اجتماعی آزاد و نامتمرکز را توسعه دهد. هدف نهایی این است که توئیتر به عنوان یک استفاده کننده این استاندارد باشد.
توئیتر قبل از این بسیار باز بود، تا حدی که بسیاری تصور داشتند پتانسیل لازم برای تبدیل به یک استاندارد اینترنت نامتمرکز شبیه به SMTP (پروتکل ایمیل) را دارد. به دلایل مختلف که در زمان خود قابل دفاع بودند ما مسیر متفاوتی را در پیش گرفتیم و توئیتر به صورت فزایندهای متمرکز شد. اما طی این سالها بسیاری چیزها دستخوش تغییر شده…
اولن، ما با چالشهای کاملن جدیدی روبهرو هستیم که حل آنها با راهکارهای متمرکز بسیار سخت است. برای نمونه، اجرای متمرکز سیاستهای جهانی برای شناسایی سواستفادههای اطلاعاتی و اطلاعات گمراهکننده، که بسیار بعید است اجرای آن در بلند مدت بدون تحمیل بار به مردم امکانپذیر باشد.
دومن، ارزش رسانه اجتماعی از میزبانی و حذف محتوا فاصله گرفته و به سمت الگوریتمهای توصیهگر که باعث جلب توجه فرد میشود میرود. متاسفانه این الگوریتمها معمولن اختصاصی هستند و کسی نمیتواند جایگزین دیگری را انتخاب کند و یا بسازد. تا الان.
سوم ، مشوقهای موجود در رسانه های اجتماعی [احتمالن منظور اتمسفر تشنه لایک و کامنت و منشن و… است] به جای گفتوگوهایی که منجر به آگاهی بخشی و ارتقای سلامت [اجتماعی] میشوند معمولن باعث توجه به محتوا و گفتوگوهایی میشوند که منتهی به جنجال و عصبانیت می شوند.
نهایتن ، فناوریهای جدیدی که پدید آمدهاند روند نامتمرکزسازی را در دسترستر کردهاند. بلاکچین مجموعهای از راه حل های نامتمرکز برای میزبانی باز و پایدار و حتی درآمدزا را ارائه میکند. کارهای زیادی باید انجام شود، اما اصول اساسی وجود دارند.
برخی از این مسائل در یک پست از وبلاگ Stephen Wolfram راجع به جلسهای با سنا با عنوان: «بهینهسازی مشارکت برای: درک کاربرد فناوریهای متقاعد کننده* در پلتفرمهای اینترنتی» بررسی شده.
Testifying at the Senate about A.I.‑Selected Content on the Internet
*«فناوریهای متقاعدکننده» در واقع به روشهایی اشاره دارن که روی انتخاب شما تاثیر میذارن! البته نه از طریق اجبار بلکه یه جور تاثیر گرفتن نامحسوس که میتونه معلول اتمسفر اون پلتفرمی که توش هستین باشه! متاسفانه ویکیپدیا فارسی هنوز برای این صفحه تشکیل نشده اما اگر مثل من از دیدن این ترکیب تعجب کردین میتونین فعلن به صفحه ویکیپدیای انگلیسی اون مراجعه کنید.
اخیرن ما با مقالهی: «پروتکلها، نه پلتفرمها» از Mike Masnick مواجه شدیم که چند مورد از چالشها و راهحلهای پیش رو را ارائه داده بود. اما از آن مهمتر به ما یک مسیر قابل اتکا برای ادامه را نشان داد: استخدام افرادی برای توسعه یک استاندارد باز.
*Square دقیقن این کار را برای بیت کوین از طریق تیم SqCrypto انجام می دهد. در مورد رسانههای اجتماعی، ما دوست داریم این تیم یا یک استاندارد نامتمرکز موجود که می تواند به پیشبرد آنها کمک کند پیدا کند، و یا در صورت عدم موفقیت این رویکرد، یک نمونه از ابتدا خلق کند. این تنها مسیری است که ما در Twitter Inc دنبال خواهیم کرد.
* تیمی حدود پنج نفره که جک دورسی ایجاد کرده و به دنبال توسعه یک جور سیستم پرداخت در اکوسیستم بیت کوین هست که البته قرار هست آزاد و متنباز باشه. شاید بعدن فرصت شد وبیشتر راجع بهش نوشتم.
چرا این برای توئیتر خوب است؟ این اتفاق به ما امکان می دهد به یک مجموعه بسیار بزرگتر از تعاملات عمومی دسترسی پیدا کنیم کنیم، تلاشهای خود را بر روی ساخت الگوریتمهای توصیهگر باز که باعث ارتقای تعاملات سالم میشود متمرکز کنیم، و نهایتن ما را وادار خاهد کرد که خلاقتر از گذشته باشیم.
چالشهای بسیاری وجود دارد تا به مرحلهای برسیم که توئیتر یک مشتری این استاندارد شود. به همین دلیل میبایست این کار برای پیشبرد ماهیت غیرمتمرکز و باز اینترنت، به صورت شفاف و باز و بدون مالکیت یک شرکت خصوصی انجام شود.
ما انتظار داریم این تیم نه تنها یک استاندارد نامتمرکز برای رسانههای اجتماعی توسعه دهد، بلکه جامعهای آزاد نیز حول خود ایجاد کند، متشکل از شرکتها و سازمانها، محققین، رهبران جامعه مدنی و همه کسانی که عمیقن در مورد عواقب، مثبت و منفی [رسانههای اجتماعی] فکر می کنند. .
این اتفاق یک شبه رخ نخاهد دارد. سالها زمان خاهد برد تا یک استاندارد غیرمتمرکز درست، مقیاسپذیر و کارآمد برای رسانههای اجتماعی توسعه پیدا کند تا بتواند مسیر حل چالشهای مذکور را هموار کند. تعهد ما حمایت از این کار تا آن مرحله و پس از آن است.
ما این تیم را bluesky مینامیم. مدیر فناوری ما Parag Agrawal خاهد بود تا زمان پیدا کردن یک رهبر که بتواند باقی اعضای تیم را جذب و هدایت کند. لطفن اگر دوست دارید در این رابطه بیشتر یاد بگیرید bluesky را دنبال کنید.